این مجموعه یکی از بزرگترین کلکسیون های جملات دکتر علی شریعتی است که در چند سری در سایت قرار میگیرد.
در این لحظه سری سوم این جملات را برای شما دوستان آماده کرده ایم.
لازم به ذکر است که این مجموعه به همراه منبع آن ذکر میشود.
بی تو من با بهار میمیرم , بی تو من در عطر یاسها میگریم
بی تو، من در شیره هر نبات رنجِ « هنوز بودن » را و جراحت روزهایی را که همچنان زنده خواهم ماند لمس میکنم ، بی تو من با هر برگ پاییزی میافتم . بی تو من در چنگ طبیعت تنها میخشکم
دکتر علی شریعتی / هبوط در کویر / صفحه 65
آن جاها که آزادی افکار نیست و اندیشه ها با هم تصادم ندارند , فکر می میرد .
دکتر علی شریعتی / روش شناخت اسلام / صفحه 304
جهت مشاهده ادامه جملات پند آموز به ادامه مطالب مراجعه کنید.
این مجموعه یکی از بزرگترین کلکسیون های جملات دکتر علی شریعتی است که در چند سری در سایت قرار میگیرد.
در این هنگام سری سوم این جملات را برای شما دوستان آماده کرده ایم.
لازم به ذکر است که این مجموعه به همراه منبع آن ذکر میشود.
----------------------------------------------------------------------------------
بی تو من با بهار میمیرم , بی تو من در عطر یاسها میگریم
بی تو، من در شیره هر نبات رنجِ « هنوز بودن » را و جراحت روزهایی را که همچنان زنده خواهم ماند لمس میکنم ، بی تو من با هر برگ پاییزی میافتم . بی تو من در چنگ طبیعت تنها میخشکم
دکتر علی شریعتی / هبوط در کویر / صفحه 65
آن جاها که آزادی افکار نیست و اندیشه ها با هم تصادم ندارند , فکر می میرد .
دکتر علی شریعتی / روش شناخت اسلام / صفحه 304
به آن سارتری معتقدم که میگوید: «حتی کسی که از مادرش فلج به دنیا میآید، اگر قهرمان ورزش نشود خودش مسئول است»! ببین تا کجا اراده و آزادی انسان را نشان میدهد ؟! این طرز فکر «سارتر» مادی و لامذهب است و آن بینش توی معنوی و مذهبی!
مجموعه آثار22 / مذهب علیه مذهب / ص80
اينها گويي تنها تصنيفهاي چرندي را كه مطربها به آواز ميخوانند موسيقي خيال كرده اند!يا موسيقي را جز لهو و لعب شمردهاند در حاليكه لعب بازيهاي سرگرم كننده بي فايده است و لهو هر عملي يا سخني كه وقت و انرژي را صرف مي كند و هيچ چيز مثبتي توليد نمي كند در حاليكه برخي از انواع موسيقي مثل ديگر هنرها(مثلا شعر) ميتواند در خدمت ايمان و روح و علم و تربيت و تكامل و تلطيف احساس قرار گيرد و يك سمفوني عميق از يك كتاب فلسفي يا اخلاقي اثر بخشتر است،شنيدن سمفوني پنچم بتهوون كه آن همه شكوه و اقتدار به انسان ميبخشد حرام است و كشيدن ترياك چون مسكر مايع نيست حلال؟اين چه جور فقهي است؟
مجموعه آثار 7 / شيعه / ص207
اي ني خشك و زرد و پوك،بنال،از غربت،از تبعيد،از بيگانگي،اي ابزار شور و شادي بيگانه ها،دشمن ها! اي بر لبهاي ديگران ترانه ساز ،آهنگ نيستان خويش كن !
مجموعه آثار 6 / حج / ص40
و دفترهاي خاكستري / 106
يكي از همين ناهين عن المنكر دو آتشه پيشم آمده بود كه : آقا ! نميدانيد آنجا دم در عده زيادي از نسوان جمع شده اند و منتظر باز شدن در ورودي. بد وضعيتي بود من ناراحت شدم!گفتم! « چطور؟...مگر خانمي بيحجاب آمده است؟گفت نه آقا، بيحجاب كه نه اما يكي از آنها را ديدم كه در زير چادرش دامني پوشيده بود كه صحيح نبود...!گفتم: « مومن ! زير چادر دامن كوتاه پوشيدن بيشتر منكر است يا از توي يك جمع انبوه دامن كوتاهي را از زير چادر ديد زدن؟ »
دكترعلي شريعتي / مجموعه آثار 7 / شيعه / ص71
روزه تو عبارت بود از تغییر وقت شام و نهارت! خوب، من تغییر ندادم، من این فکر را کردم که هر وقت طبیب گفت که چربی بدنت زیاد شده، فشار خونت زیاد شده، رژیم میگیرم و بعد به نتایج قطعی و علمی میرسم و تو نه. گاهی بود که زخم اثنی عشر داشتی، زخم معده داشتی، باید هر چهار ساعت یکبار غذا میخوردی، اما روزه میگرفتی و نزدیک بود که نفله شوی! ما همین نتیجه را از روزه تو گرفتیم و بس، برای اینکه بعد از ماه رمضان درست همان اعمال و افکار را داشتی و همان کارهایی را انجام میدادی که قبل از ماه رمضان با همان اندیشه و همان خصوصیات و همان اخلاق و سلوک، حتی در خود ماه رمضان هم جز بستن دهان، کارت و رفتارت فرقی نکرد. فقط یک ماه [هم] وقت تو از دست رفت و هم وقت من؛ چه، زندگی و غذا و برنامه من هم به کلی عوض شد و درهم و برهم!
مجموعه آثار22 / مذهب علیه مذهب / ص84
زندگی همچون یک خانه شلوغ و پراثاث و در هم و بر هم است و تو در آن غرق. این تابلو را به دیوار مقابل میزنی، ان قالیچه را جلو پلکان میاندازی، راهرو را جارو میکنی، نفت دیوترم تمام شده است، مبلها به هم ریخته است، هنوز اطاق پذیرایی را گردگیری نکردهای، مهمانها دارند میرسند و هنوز لباس عوض نکردهای، در آشپزخانه واویلاست و هنوز هم کارهات مانده است. یکی از مهمانها که الان میآید نکتهبین و بهانهگیر و حسود و چهارچشمی همه چیز را میپاید، از این اطاق به آن اطاق سرمیکشی، از حیاط به توی هال میپری، از پلهها، به طبقه بالا میروی، برمیگردی، پرده و قالی و سماور و میوه و گل و سفره و چای و شربت و شیرینی و میوه و حسن و حسین و مهین و شهین و... غرقه در همین کشمکشها و گرفتاریها و مشغولیات و خیالات و میروی و میآیی و میدوی و میپری که ناگهان، سرپیچ پلکان جلوت یک آینه است، از آن رد مشو، لحظهای همه چیز را رها کن، خودت را خلاص کن، بایست و با خودت روبرو شو، نگاهش کن، خوب نگاهش کن، او را میشناسی ؟ دقیقاً وراندازش کن، کوشش کن درست بشناسیاش، درست بجایش آوری، فکر کن، ببین این همان است که میخواستی باشی ؟ اگر نه پس چه کسی و چه کاری فوریتر و مهمتر از اینکه همه این مشغلههای سرسامآور و پوچ و روزمره و تکراری و زودگذر و تقلیدی و بیدوام و بیقیمت را از دستت و دوشت بریزی و به او بپردازی، او را درست کنی، فرصت کم است، مگر عمر آدمی چند هزار سال است ؟
مجموعه آثار 1 / با مخاطبهای آشنا / ص148
تنها عشق قدرت و لیاقت آن را دارد که آدمی را از اسارت خود نجات دهد و از زندان درون رها کند
دکتر علی شریعتی / کتاب گفتگوهای تنهائی
در طول این سالهایی که معلم بودم، سخنرانی میکردم و چیز مینوشتم - از همین کارها- از همه چیز صحبت کردم، [ولی] ممکن نیست شما جملهای در نوشتهای یا گفتهای در نواری از من پیدا کنید که نسل جوان را نصیحت کرده باشم که چطور لباس بپوشد! اصلاً ممکن نیست [گفته باشم]: «حجاب [بپوشید]، نماز بخوانید، روزه بگیرید، خمس و زکات بدهید». چرا ؟ برای این که تجربه نشان داده است که این، سرنا را از سر گشادش باد کردن است.
مجموعه آثار 21 / زن / ص 278
خدای ابراهیم، سرباز گمنامش را از میان این امت بزرگ، یک زن انتخاب میکند، یک مادر آن هم یک کنیز. یعنی موجودی که در نظامهای بشری از هر فخری عاری بوده است.آری. در این مکتب اینچنین انقلاب میکنند.در این مذهب این چنین زن را آزاد میسازند.این تجلیل از مقام زن است.
مجموعه آثار 21 / زن / ص 124
چرا روحهايي که عاليتر و لطيفترند، غم و پاييز را بيشتر دوست دارند؛ چون به مرز پايان اينجا نزديکتر است. غروب چرا آدم را بيشتر به تأمل وادار ميکند و يک لذت عميق و پرطنين و دائمي به آدم ميدهد، در صورتيکه صبح يک نشاط از رختخواب برخاستن و سر صبحانه دويدن به آدم ميدهد ؟ غروب آدم را به کناري ميکشاند و از هرچه روزمرگي است، جدا ميکند و آدم را به خود فرو ميبرد. چرا اين دو احساس متناقض در دو منظره متشابه به آدم دست ميدهد ؟ براي اينکه در يکي پايان ديده ميشود و پايان عبارتست از مرز نزديک به آنچه بايد باشد و نيست.
مجموعه آثار 32 / هنر / ص 55
چنان از اين زندگي بيزار شدهام که گاهي آرزو ميکنم کاش يک عمله بودم که بيل ميزدم و خاک ميکشيدم و از صبح تا شب کار ميکردم و سختي ميکشيدم و شب، با کسي که دوستم بدارد، با زن و بچهام بر سر سفرهاي مينشستم و نان جو و غذاي خشن دندان ميزدم. زمستانها، روي خاک، سنگلاخ و خار بيابان پياده ميرفتم و پاهايم خوني ميشد، خسته ميشد، آبله ميزد و بعد که به خانه ميرسيدم زير يک کرسي گرم، زنم، مادرم پاهاي مجروح و سرما زدهام را در يک نمد داغي ميپيچيد و گرم ميشدم و کيف ميکردم و در هواي گرم و داغ تابستان به قدري تشنه ميشدم که يک کاسه آب سرد را با ولع سر ميکشيدم و لذت ميبردم ... چقدر به سختي کشيدن احتياج دارم.
مجموعه آثار33 / گفتگوهای تنهایی / ص862
اي کاش، اي کاش، اي کاش! (زندگي کردن من زندگي اي کاش است!)
مجموعه آثار33 / گفتگوهای تنهایی / ص848
کسانياند که خلوص دوستي پس از يک دشمني، شور آشتي پس از يک قهر، استواري پيوستني را پس از يک گسستن، صميميت يک نزديکي پس از يک دوري، استحکام يک بستن پس از يک بريدن، تجديد آشنايي پس از يک بيگانگي، عشق پس از يک کينه، نشئه اميد پس از يک نااميدي، شوق بازيافتن پس از يک گم کردن، زيبايي رام کننده و افسونگر لبخندي پس از يک گريه، لذت تصنيف پس از نصيحت و بالاخره اعجاز شگفتآور نوازش پس از يک تنبيه را نميشناسند، احساس نکردهاند ... اينها هيچ چيز را نميشناسند، هيچ چيز را احساس نميکنند.
مجموعه آثار33 / گفتگوهای تنهایی / ص851
- قضاوت درباره من که آيا هرگز شده است که بخاطر مصلحت و سياست، ستايشي برخلاف حقيقت از فردي يا جمعي بکنم، با شما است و ميزان شناختتان از من و انصافتان در قضاوت، اما اين دو جمله را فراموش کردهايد که من در يکجا نقل کردهام و حتي در يک پاراگراف، و آن کتاب «انتظار، مذهب اعتراض» است. اين تناقض در قضاوت من هست، علت آن، تناقض در موضوع مورد قضاوت من است. همانطور که گفتهام (در کنفرانسي در پاريس و در درسهاي اسلامشناسي تهران هم) «تا آنجا که اطلاع داريم، در زير قراردادهاي استعماري با غرب، امضاي دکتر و مهندس و فرنگرفته هست، اما امضاي يک ملاي مذهبي نيست، برعکس، پيشاپيش هر نهضت ضداستعماري و ملي مترقي، قيافه يک يا چند روحاني بزرگ را ميبينيم». از طرف ديگر، ميبينيم هر وقت دشمن خواسته است همين علماي روشن و مصلح و يا نهضت اسلامي ترقيخواه را فلج و آلوده کند، اذهان توده را بيالايد و يا تحريک عوام از احساسات مذهبي سوء استفاده کند، جامعه را در جمود و خواب نگه دارد و هرگونه جهشي يا جنبشي را در انديشهها بکوبد، به عواملي متوسل شده است که متأسفانه لباس و نام و عنوان روحاني داشتهاند. اين است که لقب و اسم و رسم و ظاهر را بگذاريد کنار، بگوييد: کي ؟ تا بگويم: چي!
مجموعه آثار33 / گفتگوهای تنهایی / ص1041
«آنگاه که زمین از برانگیختن خفیفترین موج شادی در یک قلب بیگانه عاجز است، چه نوازشی میتواند بیتابی فرار به هر جا که نه اینجا است را اندکی فرو بنشاند ؟».
مجموعه آثار 13 / هبوط در کویر / ص 86
مگر نه طلسم را چشم نامحرم هوا میمیراند ؟ مگر نه «سرمایه هر دلی حرفهایی است که برای نگفتن دارد»؟
مجموعه آثار 13 / هبوط در کویر / ص 53
من همانطور که بهمرزهاي ميان کشورها معتقد نيستم بهمرزهاي ميان انسانها هم اعتقادي ندارم، ملت در نظر من گروهي از مردماند که فقط داراي درد مشترکي هستند.
مجموعه آثار 34 / نامه ها / ص 65
فردا! چه کلمه هيجانآوري! چقدر اين کلمه نيرومند است! چقدر زور دارد! آشوبگر و فتنهگر و نوازشگر و طوفاني است! موسيقياش با اعصاب، با تارهاي دل و مغز بازي ميکند، مرغال خيال را بر گرد سر آدمي به پرواز در ميآورد!
مجموعه آثار33 / گفتگوهای تنهایی / ص879
جامعه ای که در ظرف مکانی خویش بماند , می بندد و راکد می شود , و در نتیجه از ارتقا و تحول و توسعه محروم است.
دکتر علی شریعتی _ روش شناخت اسلام _ صفحه 132
ملت , مجموعه ی افرادی ست که یک درد مشترک را احساس می کنند
کتاب آثار گونه گون / صفحه 320
شیخی گفت : در محفلی من چهارده دلیل آوردم و خدا را اثبات کردم. شمس تبریزی در پاسخ میگوید : من از جانب خدا از سرکار متشکرم ! مرد! « تو برو خود را اثبات کن »، خدا به اثبات تو نیاز ندارد. توصیه شمس یک قانون کلی و همیشگی ست. خدا، مذهب، تمدن، فرهنگ، ایدئولوژی، شناختها، مسئولیتها، راهها و آرمانها، حقها، و نیز پرداختن به چند و چون مردها و مکتبهای بزرگ جهان ما و تاریخ ما، «همه»، هنگامی میتواند سرگرمی فکری، سربندی علمی، تحقیقات بیمعنی، ذهنیت بازی پوچ، معارف عبث، علوم عقیم، رنجهای بیثمر، جهد و نقد و جهاد و اجتهادهای بیهدف، ذوقیات بیروح و بیدرد و تنقلات ذهنی و تفننات لفظی و فاضلنمائیهای حقیر نباشد و از آنچه در عمق واقعیت و صمیم حقیقت و تب و تاب زمان و زندگی و انسان و رنج و نیاز راستین یک نسل میگذرد، پرت و بیگانه ننماید، که پیش از هر کاری، به « اثبات خویش » بپردازیم و ببینیم که به راستی چه هستیم و بدانیم که به درستی چه میخواهیم ؟
دکتر علیشریعتی/ ما و اقبال / صفحه ۱۳۵۵
من اصراري ندارم به خودم «مارک» بزنم، مارکهاي رايج و آلامد. اگر کسي از روي اين اصطلاحات رسمي آدم را ميشناسد و قضاوت ميکند، به چه کار من ميآيد که خودم را برايش معرفي کنم.
مجموعه آثار33 / گفتگوهای تنهایی / ص1058
چرا اسلامي که در طول تاريخ عامل سازندگي و تغييردهندگي و تمدنسازي و فرهنگسازي است، الان هست و بيشتر از گذشته از آن تجليل ميشود، [ولي قدرت سازندگيش را از دست داده] ؟ در طول تاريخ چنين نماز جماعتي که الان در مدينه و مکه تشکيل ميشود، تشکيل نميشده. مسجد پيغمبر معروف است و اندازههايش دستتان است: 2364 متر طول و عرضش است. چرا اين اندازه جمعيت و نماز جماعتي که در 2000 متر تشکيل ميشد و شرق و غرب و بزرگترين امپراطوريهاي مقتدر عالم را به زانو درآورد و شکست و دگرگون کرد، حالا که در حج جمعيت به يک ميليون و يک ميليون و نيم رسيده و در روي زمين هفتصد ميليون (مسلمان وجود دارد]، يک ذره ارزش ندارد و يک ميليون و دو ميليون يک ذره ترس در چشم دشمن ايجاد نميکند و از اين تجمعها هيچ کس منفعت نميبرد و هيچ کس ضرر نميبيند ؟ چرا به اين شکل درآمده ؟ آيا مجموعه نمازهائي که امروز در دنيا خوانده ميشود، از نمازهائي که زمان پيغمبر خوانده ميشد کمتر است ؟ صد برابر آن است. پيغمبر وقتي که با شهرهاي تازه مسلمان شده قرارداد ميبست، قوانين اصلي اسلام را آنجا ذکر ميکرد، که شما بايد به اين اعمال و به اين قوانين عمل کنيد و بعد از طرف خودش نماينده به آنجا اعزام ميکرد. معاذبنجبل را به طائف فرستاد و بعد يکي از دستورهائي که به اين نماينده خودش که بايد اسلام را به مردم درس بدهد، ميدهد اين است که در اين نماز جماعت به ضعيفترين مأمومين خودت بيانديش که نميتوانند زياد سرپا بياستند، نميتوانند خيلي به سجود ادامه بدهند، نميتوانند در رکوع خيلي بياستند. يعني همين جور شلاقي و درست و شش در چهار نمازت را بخوان و برو به هزار کار ديگرت بپرداز. و الان ما ميبينيم که، نمازهاي 100 رکعتي و 500 رکعتي و 1000 رکعتي و 7770 رکعتي خوانده ميشود! که نه در خود خواننده، نه در خانواده، نه در شهرش، نه در جامعهاش و نه در نسلش تأثير ندارد! مگر ما با هم تعارف داريم؟
مجموعه آثار 29 / میعاد با ابراهیم / ص 279
---------------------------------------------------------------------------
منبع:پرشیا دانلود
نظرات شما مارا خرسند میسازد.
کپی برداری تنها با ذکر نام و آدرس سایت ممکن است.در غیر این صورت شرعا و قانونا حرام بوده و نویسنده هیچگونه رضایتی ندارد.